میرحسین موسوی پیامی برای شرکت در نمارجمعه نداده است.
. آقای کروبی و دوستان ! فردا که در صفوف به هم فشرده نمازجمعه و در کنار برادران لباس شخصی به سخنان مقام رهبری که خواهند گفت ادامه راهپیمایی ها به صلاح اسلام و مسلمین نیست گوش دادید و بعد هم به اتفاق برادران لباس شخصی انجز وعده و نصر عبده و دعای وحدت خوندین . اونوقت شنبه هم میاین راهپیمایی و اعتراض؟ یا به خاطر بیانات وحدت بخش مقام رهبری صبر میکنید تا نتیجه بررسی شورای نگهبان اعلام بشه و اونوقت او ن رو به دیده منت قبول می کنید ؟؟؟
۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه
خبر محمد عسگری یا اصغری ممکن است شایعه حکومت باشد تا مثلا با اثبات دروغ بودن آن تقلب را بی اساس معرفی کنند ،اول تحقیق کنید
خبرتصادف و مرگ محمد عسگری یا اصغری ممکن است شایعه حکومت باشد تا مثلا با اثبات دروغ بودن آن تقلب را بی اساس معرفی کنند و مردم را تمسخر کنند ، کسانی که میتوانند تحقیق کنند . لطفا تا قبل از اطمینان خبر را فراگیر نکنید که در دام تبلیغاتی حکومت نیفتیم . اگر این خبر دروغ و ساختگی باشد بهترین سوژه برای حکومت و صداسیما فراهم میشود
ریشه یابی نقش پشت پرده مصباح یزدی در حوادث اخیر و خذف هاشمی رفسنجانی و سایر فقها
* این تحلیل و مطلب مهم به دلیل اهمیت موضوع عینا از persia2009.wordpress.com نقل میشود .
کسانی که این روزها شاهد مناظره احمدی نژاد با میر حسین موسوی بوده اند چیزی را مشاهده کرده اند که شگفتی هر کسی را بر می انگیزاند. احمدی نژاد بی باکانه و بر خلاف قانون، هاشمی رفسنجانی ریاست مجلس خبرگان رهبری، امام جمعه موقت تهران و رئیس تشخیص مصلحت و نیز ناطق نوری رئیس بررسی مفاسد از جانب رهبری را غارتگران بیت المال خواند بی آنکه بیمی از عواقب کار خود داشته باشد! در این میان برخی مردمان ساده اندیش ایران نیز که هنوز فکر می کنند هاشمی مرد قدرتمند سال های پیش است به استقبال سخنان احمدی نژاد رفته وی را قهرمانی می خوانند که هاشمی را به مبارزه می طلبد. اما به راستی در جمهوری اسلامی چه خبر است؟ پشت پرده این ماجرای شگفت آور که مشروعیت کل نظام جمهوری اسلامی را به خطر انداخته چه گروه یا کسانی بوده، چه هدفی را دنبال می کنند؟ آیا آن طور که بسیاری می پندارند این ماجراها و زیر سوال رفتن حاکمیت سی ساله انقلاب توسط احمدی نژاد را صرفا باید در حد یک کنش محدود انتخابات ریاست جمهوری دید و یا اینکه قضیه به پروژه ای بسیار فراتر بر می گردد؟ این نوشتار بر آن است که ثابت کند هدف احمدی نژاد و حامیان قدرتمندش چیزی فراتر از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری است و به عبارت دیگر هدف ایشان تغییر نظام جمهوری اسلامی به حکومت عدل اسلامی است که در آن حتی این جمهوریت نیم بند نیز وجود نداشته باشد!
ادعای کلان نوشتار حاضر: در زمان حیات آیت اله خمینی، آیت اله مصباح یزدی روحانی ای بود که به خاطر سوابقش چندان مورد اعتماد آیت اله خمینی نبود اما با درگذشت وی، با حمایت آیت اله خامنه ای، مصباح یزدی به تدریج قوی و قوی تر شد تا امروز که هدف دیرینه خود در نفی جمهوریت را نزدیک می بیند. نخستین بار در نیمه نخست دهه هفتاد، مجله شما – ارگان حزب موتلفه اسلامی- پیشنهاد تغییر جمهوری اسلامی به حکومت عدل اسلامی را مطرح کرد اما به واقع کسی که نظریه پرداز این نظریه بود نه موتلفه بازار که آیت اله مصباح یزدی بود. برای درک عمیق تر موضوع، باید ابتدا دو قرائت عمده پر هوادار نظریه ولایت فقیه در میان هوادران این نظریه را معرفی کرد:
1) بر مبنای نظریه نخست که متعلق به آیت اله جوادی آملی و حامیان وی است ولایت فقیه در واقع ولایت فقها است. اگر ولایت فقیه را آنگونه که وی تبیین می کند بپذیریم آنگاه علاوه بر شخص خاص رهبری در این زمان، آیت اله خامنه ای، دیگر فقها نیز هر یک به فراخور شان و جایگاه خود سهمی در این نوع حکومت خواهند داشت.
2) نظریه دوم، نظریه ای متعلق به آیت اله مصباح یزدی است. بر مبنای این نظریه، ولایت فقیه، ولایت شخص خاصی است که در واقع به زعم ایشان نایب امام زمان بوده، فرامین وی بر تمام مراجع و… ارجحیت دارد.
پس از این مقدمات باید وضعیت گذشته و فعلی را تبیین کنیم: مصباح یزدی که با حمایت شخص رهبری آیت اله خامنه ای توانسته است شاگردان و هواداران بسیاری را به گرد خود جمع کند از اوایل دهه هفتاد در پی اجرایی کردن نظریه خود بوده است. در نظریه نخست تا حدی برای جمهوریت -هر چند نیم بند- جایی وجود دارد اما در نظریه مصباح، جمهوریت در بهترین حالت خود یک تزیین و آرایش به شمار می رود. جناح راست حاکمیت با رهبری فکری مصباح و رهبری سیاسی موتلفه در سال 76 می رفت تا رویای مصباح را جامعه عمل بپوشاند که با شوک انتخاب خاتمی و حمایت هاشمی رفسنجانی، این پروژه برای سالها دچار وقفه شد. به تدریج و با انتخاب احمدی نژاد، حامیان مصباح کوشیده اند با ریاست اجرایی احمدی نژاد پروژه خویش را پی گیرند با این تفاوت که در طول این سالهای وقفه، صف بندی های جمهوری اسلامی دچار تغییرات اساسی شده است. هاشمی که خود را به نوعی همتراز رهبر می دید از همان دهه هفتاد حساب خود را از این پروژه جدا کرده بود و از این نظر همواره مورد کینه باند مصباح قرار داشت اما بخشی از محافظه کاران از قبیل ناطق نوری، حسن روحانی و.. نیز به تدریج و با تجربه سالیان و دیدن خطرات آن برای کشور از این پروژه جدا شده اند.
در اینجاست که با پیروزی احمدی نژاد دو صف بندی بزرگ در جمهوری اسلامی ایجاد شد. یک سوی صف بندی، اتحادی نصف و نیمه از حامیان نظریه جوادی آملی با رهبری فکری وی و برخی مراجع تقلید، هاشمی رفسنجانی به عنوان رهبر تکنوکراتها و تا حدی رهبری سیاسی و نیز اصلاح طلبان تشکیل شد.
در سوی دیگرمیدان، آیت اله خامنه ای به عنوان رهبر سیاسی، مصباح یزدی رهبر فکری، سپاه به عنوان بازوی نظامی و احمدی نژاد به عنوان رهبر اجرایی قرار داشتند. این گروه که با حذف اصلاح طلبان اعتماد به نفس فراوانی یافته بودند کوشیدند در قالب پروژه پالیزدار و با افشای سوابق فساد هاشمی و دیگر حامیان محافظه کار آن، این بخش از حاکمیت را نیز از حکومت حذف کنند. این پروژه برای خود جنبشهایی مثل جنبش عدالت خواه و… نیز تاسیس کرد تا نبرد قدرت را حرکتی مردمی نشان دهد اما پالیزدار که عضوی از ستاد احمدی نژاد بود اما حاضر به معامله بر سر دزدی نبود به جای اجرای پروژه رسواسازی هاشمی و هوادارنش کوشید کلیه جریانهای فاسد را بر ملا سازد. او در این افشاسازی به شعارهای خوش رنگ و آب احمدی نژاد نیز دل بسته بود اما به خاطر افشای فساد باندهای هر دو گروه، پروژه حذف هاشمی در آن مقطع تعطیل و پالیزدار عضو سابق ستاد احمدی نژاد به زندان فرستاده شد. در ادامه ماجرا، جریان مصباح با حمایت احمدی نژاد وارد انتخابات ریاست جمهوری دهم شد تا پروژه ناتمام را کامل کند که ناگهان با اقبال مردم به خاتمی روبرو شد. این گروه که از اقبال خاتمی و عدم توانایی میر حسین در جذب رای بالا مطمئن بودند کوشیدند با ترفندهایی، خاتمی را مجبور به کناره گیری کنند اما با افزایش محبوبیت موسوی، جریان مصباح متوجه شد که توان پیروزی در انتخابات را ندارد و در صورت تقلب وسیع نیز خود به خود مشروعیت حاکمیت به زیر سوال می رود و بنابراین تصمیم گرفت در پروژه ای زیرکانه، با زدن هاشمی و ناطق به دو هدف برسد:
این جریان کوشیده است از یک طرف با متهم کردن هاشمی توسط احمدی نژاد بر محبوبیت احمدی نژاد بیفزاید و از سوی دیگر با متهم کردن او می کوشد پروژه ناکام مانده به دست پالیزدار را تکمیل کند. اگر رهبری جمهوری اسلامی از حضور کسانی مثل موسوی نیز ممانعت می کرد پروژه ایشان بدون حضور مردم و لذا با مشروعیت زدایی از حکومت به انجام می رسید اما آنان برای حفظ ظاهر به حضور مردم احتیاج داشتند. از آنجا که احتمال پیروزی موسوی ایشان را مجبور می کرد که برای پی گیری اهداف خود به تقلب وسیعی روی آورند که قابل پنهان کردن نبود ایشان که از سو ظن مردم به هاشمی آگاه بودند کوشیدند با اتهام به هاشمی هم او را ناموجه تر از پیش ساخته در موقع مناسب از حاکمیت خارج کنند و هم بر رای احمدی نژاد افزوده، تا نیاز کمتری به تقلب باشد و با درصد کمتری تقلب به پیروی برسند.
اما در این میان نکته مهمی که مغفول می ماند آنست که با متهم کردن هاشمی و به ویژه ناطق نوری، مشروعیت جمهوری اسلامی به شدت مورد تردید قرار می گیرد که البته اتحاد مربع برای آن نیز فکر ی اساسی کرده است. اینان پس از انتخاب احمدی نژاد، گروه هاشمی را حذف کرده به مردم اعلام خواهند کرد که آیت اله خامنه ای از مدتها پیش به دنبال حذف این غارتگران بوده که در نهایت با کمک احمدی نژاد موفق شده است و بدین طریق، احمدی نژاد نیز به قهرمان ملی تبدیل می شود.
اما چرا آقای خامنه ای باید به دنبال حذف هاشمی، ناطق و.. باشد؟ آیا این حذف به دلیل فساد ایشان است؟ جواب به این پرسش منفی است چرا که در طیف هوادار احمدی نژاد نیز گروه کثیری افراد فاسد وجود دارند. کسانی چون آیت اله محمد یزدی که غارتگری شان اگر از هاشمی وامثالهم بیشتر نباشد کمتر نیست. بنابراین باید برای حذف ایشان توسط آقای خامنه ای به دنبال دلایل دیگر ی بود. دلیل و به عبارتی علت اصلی را از یک سو باید در همان نگاه نظریه نخست -نظریه جوادی آملی- به نظریه ولایت فقیه و از سوی دیگر ادعای همترازی امثال هاشمی دانست.
هاشمی رفسنجانی با توجه به سوابق و شخصیتش حاضر نیست کل اقتدار خود را به آقای خامنه ای واگذار کند. نظریه جوادی آملی نیز حامی وی است اما کسانی چون آیت اله یزدی بر خلاف هاشمی حاضرند در ازای دریافت پاداش، خود را به تمامی در اختیار آقای خامنه ای قرار دهند و بدین علت هاشمی و دیگر مخالفان نظریه مصباح باید از صحنه حاکمیت حذف شوند.
چند شاهد بر مدعا: در وجود نظریه مصباح که در کتابهای وی و هوادارانش نوشته شده شکی وجود ندارد. در اینکه نظریه رقیبی نیز توسط جوادی آملی نگاشته شده نیز شکی نیست. پس در این مقدمات نمی توان تردید کرد اما آیا احتمال اجرایی شدن این نظریه در این انتخابات، صرفا از ذهن یک داستان نویس نشات گرفته و یا اینکه شواهدی بر آن وجود دارد؟
شاهد نخست آنکه، احمدی نژاد با نام بردن از هاشمی و ناطق مشروعیت نظام را به کلی به چالش کشید و این موضوع نمی تواند بدون اجازه آقای خامنه ای باشد. در این جا سوال این است که آقای خامنه ای برای چه هدفی باید چنین مجوزی به احمدی نژاد بدهد؟ تبعات عمل احمدی نژاد برای مشروعیت جمهوری اسلامی آنقدر خطرناک است که صرف یک انتخابات ریاست جمهوری نمی تواند آن را جبران کند. از سوی دیگر مافیای رهبری تلاش خواهد کرد پس از حذف هاشمی و حامیانش با این ادعا که رهبری از ابتدا با این باند فساد مخاف بوده، مشروعیت خود را در اذهان حامیانش دوباره بازسازی کند.
شاهد دیگر ماجرا نحوه برخورد احمدی نژاد با مراجع تقلید است. در بیشتر سالهای پس از انقلاب، دولتها کم و بیش کوشیده اند نظرات مراجع را لحاظ کنند اما دولت احمدی نژاد کمترین بهای لازم را به مراجع تقلید داده است بی آنکه از این شیوه خود بیمی داشته باشد. آیا دلیل عدم نگرانی دولت احمدی نژاد از مراجع تقلید حمایت شدید آقای خامنه ای از احمدی نژاد نیست؟ در نظریه مصباح طبیعتا جای چندانی برای مراجع تقلید نیست چرا که آنها رقیب ولایت خواهند بود. در این راستا به یاد بیاوریم حملات نوری زاد- فیلمساز حامی احمدی نژاد- به آیت اله مکارم شیرازی که بدون ترس از عواقب کار خود به راحتی یکی از پرنفوذترین مراجع تقلید را مورد حملات پیاپی قرار داد. نوری زاد هیچ گاه به خاطر حمله به مکارم شیرازی محاکمه نشد چرا که او مورد تایید رهبر و در راستای پروژه یادشده مامور حمله به مکارم پرنفوذ بود. در همین راستا به یاد بیاوریم سخنان مکارم شیرازی پس از دیدار با آیت اله صافی که در برابر نوری زاد اعلام کرد که آروزی نابود کردن مرجعیت را به گور می برید. یادمانن نرود مکارم شیرازی این پاسخ را به اصلاح طلبان یا لائیکها نداد بلکه به نوری زاد حامی احمدی نژاد و ولایت فقیه داد.
* به این شواهد اضافه کنید …….
خلاصه مطلب آنکه شواهد نشان می دهند پیروزی احمدی نژاد در انتخاب دهم، تنها یک پیروزی انتخاباتی نباشد بلکه هدف اصلی و استراتژیک آن، نابودی جمهوریت نیم بند جهوری اسلامی و ایجاد حکومت عدل اسلامی – فاشیسم اسلامی – است. آگاه سازی مردم از این پروژه قطعا یکی از راه های از بین بردن این پروژه خطرناک است. شاید ادعای این نوشتار با وجود همه شواهد نادرست باشد اما این پروژه آن قدر برای کیان این کشور خطرناک است که احتمال آن نیز باید مورد بررسی دقیق و افشاگری گسترده قرار گیرد.
کسانی که این روزها شاهد مناظره احمدی نژاد با میر حسین موسوی بوده اند چیزی را مشاهده کرده اند که شگفتی هر کسی را بر می انگیزاند. احمدی نژاد بی باکانه و بر خلاف قانون، هاشمی رفسنجانی ریاست مجلس خبرگان رهبری، امام جمعه موقت تهران و رئیس تشخیص مصلحت و نیز ناطق نوری رئیس بررسی مفاسد از جانب رهبری را غارتگران بیت المال خواند بی آنکه بیمی از عواقب کار خود داشته باشد! در این میان برخی مردمان ساده اندیش ایران نیز که هنوز فکر می کنند هاشمی مرد قدرتمند سال های پیش است به استقبال سخنان احمدی نژاد رفته وی را قهرمانی می خوانند که هاشمی را به مبارزه می طلبد. اما به راستی در جمهوری اسلامی چه خبر است؟ پشت پرده این ماجرای شگفت آور که مشروعیت کل نظام جمهوری اسلامی را به خطر انداخته چه گروه یا کسانی بوده، چه هدفی را دنبال می کنند؟ آیا آن طور که بسیاری می پندارند این ماجراها و زیر سوال رفتن حاکمیت سی ساله انقلاب توسط احمدی نژاد را صرفا باید در حد یک کنش محدود انتخابات ریاست جمهوری دید و یا اینکه قضیه به پروژه ای بسیار فراتر بر می گردد؟ این نوشتار بر آن است که ثابت کند هدف احمدی نژاد و حامیان قدرتمندش چیزی فراتر از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری است و به عبارت دیگر هدف ایشان تغییر نظام جمهوری اسلامی به حکومت عدل اسلامی است که در آن حتی این جمهوریت نیم بند نیز وجود نداشته باشد!
ادعای کلان نوشتار حاضر: در زمان حیات آیت اله خمینی، آیت اله مصباح یزدی روحانی ای بود که به خاطر سوابقش چندان مورد اعتماد آیت اله خمینی نبود اما با درگذشت وی، با حمایت آیت اله خامنه ای، مصباح یزدی به تدریج قوی و قوی تر شد تا امروز که هدف دیرینه خود در نفی جمهوریت را نزدیک می بیند. نخستین بار در نیمه نخست دهه هفتاد، مجله شما – ارگان حزب موتلفه اسلامی- پیشنهاد تغییر جمهوری اسلامی به حکومت عدل اسلامی را مطرح کرد اما به واقع کسی که نظریه پرداز این نظریه بود نه موتلفه بازار که آیت اله مصباح یزدی بود. برای درک عمیق تر موضوع، باید ابتدا دو قرائت عمده پر هوادار نظریه ولایت فقیه در میان هوادران این نظریه را معرفی کرد:
1) بر مبنای نظریه نخست که متعلق به آیت اله جوادی آملی و حامیان وی است ولایت فقیه در واقع ولایت فقها است. اگر ولایت فقیه را آنگونه که وی تبیین می کند بپذیریم آنگاه علاوه بر شخص خاص رهبری در این زمان، آیت اله خامنه ای، دیگر فقها نیز هر یک به فراخور شان و جایگاه خود سهمی در این نوع حکومت خواهند داشت.
2) نظریه دوم، نظریه ای متعلق به آیت اله مصباح یزدی است. بر مبنای این نظریه، ولایت فقیه، ولایت شخص خاصی است که در واقع به زعم ایشان نایب امام زمان بوده، فرامین وی بر تمام مراجع و… ارجحیت دارد.
پس از این مقدمات باید وضعیت گذشته و فعلی را تبیین کنیم: مصباح یزدی که با حمایت شخص رهبری آیت اله خامنه ای توانسته است شاگردان و هواداران بسیاری را به گرد خود جمع کند از اوایل دهه هفتاد در پی اجرایی کردن نظریه خود بوده است. در نظریه نخست تا حدی برای جمهوریت -هر چند نیم بند- جایی وجود دارد اما در نظریه مصباح، جمهوریت در بهترین حالت خود یک تزیین و آرایش به شمار می رود. جناح راست حاکمیت با رهبری فکری مصباح و رهبری سیاسی موتلفه در سال 76 می رفت تا رویای مصباح را جامعه عمل بپوشاند که با شوک انتخاب خاتمی و حمایت هاشمی رفسنجانی، این پروژه برای سالها دچار وقفه شد. به تدریج و با انتخاب احمدی نژاد، حامیان مصباح کوشیده اند با ریاست اجرایی احمدی نژاد پروژه خویش را پی گیرند با این تفاوت که در طول این سالهای وقفه، صف بندی های جمهوری اسلامی دچار تغییرات اساسی شده است. هاشمی که خود را به نوعی همتراز رهبر می دید از همان دهه هفتاد حساب خود را از این پروژه جدا کرده بود و از این نظر همواره مورد کینه باند مصباح قرار داشت اما بخشی از محافظه کاران از قبیل ناطق نوری، حسن روحانی و.. نیز به تدریج و با تجربه سالیان و دیدن خطرات آن برای کشور از این پروژه جدا شده اند.
در اینجاست که با پیروزی احمدی نژاد دو صف بندی بزرگ در جمهوری اسلامی ایجاد شد. یک سوی صف بندی، اتحادی نصف و نیمه از حامیان نظریه جوادی آملی با رهبری فکری وی و برخی مراجع تقلید، هاشمی رفسنجانی به عنوان رهبر تکنوکراتها و تا حدی رهبری سیاسی و نیز اصلاح طلبان تشکیل شد.
در سوی دیگرمیدان، آیت اله خامنه ای به عنوان رهبر سیاسی، مصباح یزدی رهبر فکری، سپاه به عنوان بازوی نظامی و احمدی نژاد به عنوان رهبر اجرایی قرار داشتند. این گروه که با حذف اصلاح طلبان اعتماد به نفس فراوانی یافته بودند کوشیدند در قالب پروژه پالیزدار و با افشای سوابق فساد هاشمی و دیگر حامیان محافظه کار آن، این بخش از حاکمیت را نیز از حکومت حذف کنند. این پروژه برای خود جنبشهایی مثل جنبش عدالت خواه و… نیز تاسیس کرد تا نبرد قدرت را حرکتی مردمی نشان دهد اما پالیزدار که عضوی از ستاد احمدی نژاد بود اما حاضر به معامله بر سر دزدی نبود به جای اجرای پروژه رسواسازی هاشمی و هوادارنش کوشید کلیه جریانهای فاسد را بر ملا سازد. او در این افشاسازی به شعارهای خوش رنگ و آب احمدی نژاد نیز دل بسته بود اما به خاطر افشای فساد باندهای هر دو گروه، پروژه حذف هاشمی در آن مقطع تعطیل و پالیزدار عضو سابق ستاد احمدی نژاد به زندان فرستاده شد. در ادامه ماجرا، جریان مصباح با حمایت احمدی نژاد وارد انتخابات ریاست جمهوری دهم شد تا پروژه ناتمام را کامل کند که ناگهان با اقبال مردم به خاتمی روبرو شد. این گروه که از اقبال خاتمی و عدم توانایی میر حسین در جذب رای بالا مطمئن بودند کوشیدند با ترفندهایی، خاتمی را مجبور به کناره گیری کنند اما با افزایش محبوبیت موسوی، جریان مصباح متوجه شد که توان پیروزی در انتخابات را ندارد و در صورت تقلب وسیع نیز خود به خود مشروعیت حاکمیت به زیر سوال می رود و بنابراین تصمیم گرفت در پروژه ای زیرکانه، با زدن هاشمی و ناطق به دو هدف برسد:
این جریان کوشیده است از یک طرف با متهم کردن هاشمی توسط احمدی نژاد بر محبوبیت احمدی نژاد بیفزاید و از سوی دیگر با متهم کردن او می کوشد پروژه ناکام مانده به دست پالیزدار را تکمیل کند. اگر رهبری جمهوری اسلامی از حضور کسانی مثل موسوی نیز ممانعت می کرد پروژه ایشان بدون حضور مردم و لذا با مشروعیت زدایی از حکومت به انجام می رسید اما آنان برای حفظ ظاهر به حضور مردم احتیاج داشتند. از آنجا که احتمال پیروزی موسوی ایشان را مجبور می کرد که برای پی گیری اهداف خود به تقلب وسیعی روی آورند که قابل پنهان کردن نبود ایشان که از سو ظن مردم به هاشمی آگاه بودند کوشیدند با اتهام به هاشمی هم او را ناموجه تر از پیش ساخته در موقع مناسب از حاکمیت خارج کنند و هم بر رای احمدی نژاد افزوده، تا نیاز کمتری به تقلب باشد و با درصد کمتری تقلب به پیروی برسند.
اما در این میان نکته مهمی که مغفول می ماند آنست که با متهم کردن هاشمی و به ویژه ناطق نوری، مشروعیت جمهوری اسلامی به شدت مورد تردید قرار می گیرد که البته اتحاد مربع برای آن نیز فکر ی اساسی کرده است. اینان پس از انتخاب احمدی نژاد، گروه هاشمی را حذف کرده به مردم اعلام خواهند کرد که آیت اله خامنه ای از مدتها پیش به دنبال حذف این غارتگران بوده که در نهایت با کمک احمدی نژاد موفق شده است و بدین طریق، احمدی نژاد نیز به قهرمان ملی تبدیل می شود.
اما چرا آقای خامنه ای باید به دنبال حذف هاشمی، ناطق و.. باشد؟ آیا این حذف به دلیل فساد ایشان است؟ جواب به این پرسش منفی است چرا که در طیف هوادار احمدی نژاد نیز گروه کثیری افراد فاسد وجود دارند. کسانی چون آیت اله محمد یزدی که غارتگری شان اگر از هاشمی وامثالهم بیشتر نباشد کمتر نیست. بنابراین باید برای حذف ایشان توسط آقای خامنه ای به دنبال دلایل دیگر ی بود. دلیل و به عبارتی علت اصلی را از یک سو باید در همان نگاه نظریه نخست -نظریه جوادی آملی- به نظریه ولایت فقیه و از سوی دیگر ادعای همترازی امثال هاشمی دانست.
هاشمی رفسنجانی با توجه به سوابق و شخصیتش حاضر نیست کل اقتدار خود را به آقای خامنه ای واگذار کند. نظریه جوادی آملی نیز حامی وی است اما کسانی چون آیت اله یزدی بر خلاف هاشمی حاضرند در ازای دریافت پاداش، خود را به تمامی در اختیار آقای خامنه ای قرار دهند و بدین علت هاشمی و دیگر مخالفان نظریه مصباح باید از صحنه حاکمیت حذف شوند.
چند شاهد بر مدعا: در وجود نظریه مصباح که در کتابهای وی و هوادارانش نوشته شده شکی وجود ندارد. در اینکه نظریه رقیبی نیز توسط جوادی آملی نگاشته شده نیز شکی نیست. پس در این مقدمات نمی توان تردید کرد اما آیا احتمال اجرایی شدن این نظریه در این انتخابات، صرفا از ذهن یک داستان نویس نشات گرفته و یا اینکه شواهدی بر آن وجود دارد؟
شاهد نخست آنکه، احمدی نژاد با نام بردن از هاشمی و ناطق مشروعیت نظام را به کلی به چالش کشید و این موضوع نمی تواند بدون اجازه آقای خامنه ای باشد. در این جا سوال این است که آقای خامنه ای برای چه هدفی باید چنین مجوزی به احمدی نژاد بدهد؟ تبعات عمل احمدی نژاد برای مشروعیت جمهوری اسلامی آنقدر خطرناک است که صرف یک انتخابات ریاست جمهوری نمی تواند آن را جبران کند. از سوی دیگر مافیای رهبری تلاش خواهد کرد پس از حذف هاشمی و حامیانش با این ادعا که رهبری از ابتدا با این باند فساد مخاف بوده، مشروعیت خود را در اذهان حامیانش دوباره بازسازی کند.
شاهد دیگر ماجرا نحوه برخورد احمدی نژاد با مراجع تقلید است. در بیشتر سالهای پس از انقلاب، دولتها کم و بیش کوشیده اند نظرات مراجع را لحاظ کنند اما دولت احمدی نژاد کمترین بهای لازم را به مراجع تقلید داده است بی آنکه از این شیوه خود بیمی داشته باشد. آیا دلیل عدم نگرانی دولت احمدی نژاد از مراجع تقلید حمایت شدید آقای خامنه ای از احمدی نژاد نیست؟ در نظریه مصباح طبیعتا جای چندانی برای مراجع تقلید نیست چرا که آنها رقیب ولایت خواهند بود. در این راستا به یاد بیاوریم حملات نوری زاد- فیلمساز حامی احمدی نژاد- به آیت اله مکارم شیرازی که بدون ترس از عواقب کار خود به راحتی یکی از پرنفوذترین مراجع تقلید را مورد حملات پیاپی قرار داد. نوری زاد هیچ گاه به خاطر حمله به مکارم شیرازی محاکمه نشد چرا که او مورد تایید رهبر و در راستای پروژه یادشده مامور حمله به مکارم پرنفوذ بود. در همین راستا به یاد بیاوریم سخنان مکارم شیرازی پس از دیدار با آیت اله صافی که در برابر نوری زاد اعلام کرد که آروزی نابود کردن مرجعیت را به گور می برید. یادمانن نرود مکارم شیرازی این پاسخ را به اصلاح طلبان یا لائیکها نداد بلکه به نوری زاد حامی احمدی نژاد و ولایت فقیه داد.
* به این شواهد اضافه کنید …….
خلاصه مطلب آنکه شواهد نشان می دهند پیروزی احمدی نژاد در انتخاب دهم، تنها یک پیروزی انتخاباتی نباشد بلکه هدف اصلی و استراتژیک آن، نابودی جمهوریت نیم بند جهوری اسلامی و ایجاد حکومت عدل اسلامی – فاشیسم اسلامی – است. آگاه سازی مردم از این پروژه قطعا یکی از راه های از بین بردن این پروژه خطرناک است. شاید ادعای این نوشتار با وجود همه شواهد نادرست باشد اما این پروژه آن قدر برای کیان این کشور خطرناک است که احتمال آن نیز باید مورد بررسی دقیق و افشاگری گسترده قرار گیرد.
۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه
همه با هم میرحسین موسوی / کروبی : رئیس مجلس آینده
کرباسچی و کروبی و مهاجرانی افراد مورد تائید طرفداران اصلاحاتی میرحسین هم هستند . اما آقای کروبی به در و دیوار داره میزنه که رئیس جمهور بشه . وعده هایی رو هم که میده فردا با حکم ولایی رهبر پس میگیره میگه من ولایتی هستم . ضمن احترام ، ایشون یک متن رو از روی کاغذ به سختی تونست بخونه . این برای رئیس جمهور اصلا خوب نیست . ایده هایی رو هم که میده همه بهش یاد داده شده توسط تیم کارشناسی و یارانشه ؛ اما خودش تسلط زیادی به این ایده ها نداره و این فردا براش مشکل ساز میشه .ضمن اینکه سروش و عبدی و باقی خوراک و بهانه خوبی برای کیهان و حزب الله هستند که با سیبل کردنشون دست و پای کروبی رو ببندن و
دولتش رو با بحرانهایی روبرو کنن که مردم رو به راحتی از اصلاحات دلسردکنن به خاطر همینه که کیهان و حزب الله زیاد روی کروبی مانور نمیدن چون میدونن با بودن تیم مشاورش سوژه تخریب زیاد دارن . پس در این شرایط میرحسین موسوی گزینه بهتر و سد محکمتریه که با پیروزی در انتخابات و پیوستن کروبی و تیم اصلاحاتیش و اتحاد همه نیروها آینده بهتری خواهیم داشت و از الان من کروبی رو رئیس مجلس بعدی میدونم و مشتاقانه در انتخابات اینده مجلس به ایشون رای خواهم داد جایی که کروبی بیشترین کارایی رو خواهد داشت . با توجه به شواهد روشن آرای میرحسین بسیار بیشتر از آرای کروبی می باشد. پس آرا رو دو شقه نکنیم و میرحسین رو با رای بالای 24 میلیون به ریاست جمهوری برسونیم
دولتش رو با بحرانهایی روبرو کنن که مردم رو به راحتی از اصلاحات دلسردکنن به خاطر همینه که کیهان و حزب الله زیاد روی کروبی مانور نمیدن چون میدونن با بودن تیم مشاورش سوژه تخریب زیاد دارن . پس در این شرایط میرحسین موسوی گزینه بهتر و سد محکمتریه که با پیروزی در انتخابات و پیوستن کروبی و تیم اصلاحاتیش و اتحاد همه نیروها آینده بهتری خواهیم داشت و از الان من کروبی رو رئیس مجلس بعدی میدونم و مشتاقانه در انتخابات اینده مجلس به ایشون رای خواهم داد جایی که کروبی بیشترین کارایی رو خواهد داشت . با توجه به شواهد روشن آرای میرحسین بسیار بیشتر از آرای کروبی می باشد. پس آرا رو دو شقه نکنیم و میرحسین رو با رای بالای 24 میلیون به ریاست جمهوری برسونیم
۱۳۸۸ خرداد ۱۴, پنجشنبه
آقای احمدی نژاد ! دوره شامورتی بازی و کافه به هم ریختن گذشته ، دوره جاهلا تموم شده
آقای احمدی نژاد ! دوره شامورتی بازی و کافه به هم ریختن گذشته ، دوره جاهلا خیلی وقته تموم شده .
نمیدونم الان چه احساسی داری . از حرکات و رفتارت شرمنده شدی یا نه ؟ یا هنوزم بر جهل خودت باقی هستی.
کاش چیزی از اخلاق و مبارزه مدرن سیاسی میدونستی که میتونستیم باهات حرف بزنیم . اما متاشفانه فرسنگها فاصله داری .
خیلی شرمنده ام که فارغ التحصیل مدرک دکترای کشور من چنین سطح سخیفی از اخلاق و سیاست رو ارائه کرد. خیلی شرمنده ام .
کاش من هم مثل بیشتر دوستان و همدوره ایهای دانشگاهیم از این مملکت رفته بودم و این صحنه هارو نمی دیدم و یا زود فراموش میکردم.
آقای دکتر ! اخلاق و رفتار و استدلالها و مقایسه های بی ربط و بی منطق شما باعث شرمساری قشر دانشگاهی شد.
متاسفم . . . . .
نمیدونم الان چه احساسی داری . از حرکات و رفتارت شرمنده شدی یا نه ؟ یا هنوزم بر جهل خودت باقی هستی.
کاش چیزی از اخلاق و مبارزه مدرن سیاسی میدونستی که میتونستیم باهات حرف بزنیم . اما متاشفانه فرسنگها فاصله داری .
خیلی شرمنده ام که فارغ التحصیل مدرک دکترای کشور من چنین سطح سخیفی از اخلاق و سیاست رو ارائه کرد. خیلی شرمنده ام .
کاش من هم مثل بیشتر دوستان و همدوره ایهای دانشگاهیم از این مملکت رفته بودم و این صحنه هارو نمی دیدم و یا زود فراموش میکردم.
آقای دکتر ! اخلاق و رفتار و استدلالها و مقایسه های بی ربط و بی منطق شما باعث شرمساری قشر دانشگاهی شد.
متاسفم . . . . .
۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سهشنبه
کروبی کدام خط قرمز را درنوردید؟ دو کلمه حرف کرباسچی ؟! تعددزوجات ؟! وزیرزن ؟
واقعا کروبی کدام خط قرمز ها رو در نوردیده که بعضی ها اینقدر هول شدن و دارن بال در میارن ؟ آخه مگه چی گفته ؟چرا اینقدر سطح خواسته هاتون پائین اومده ؟ چقدر زود .....
اگه کرباسچی 2 کلمه از شکنجه شهردارا حرف زده این عبور از خط قرمزه ؟ مگه کرباسچی100 برابر این حرفارو تو دادگاه نزد؟ مگه تمام دادگاه از تلویزیون پخش نشد ؟ اون خط قرمز نبود ؟
تمام حرفاش و هرچی به محسنی اژه ای گفت و حتی نقل روایتی که حاج احمد بهش پول داده بوده کاربکنه ( که کلی هم سروصداکرد ) ، مگه بطور کامل از تلویزیون پخش نشد؟ حالا 2 کلمه حرف زده این شد عبور کروبی از خط قرمز ؟ که دارین سرودست میشکنین و از خود بیخود شدین ؟
اصلا همون روزا چرا آقای کروبی صداش در نیومد ؟ اینکه شهردارا رفتن پیش کروبی ، کروبی هم گریه کرده چه خاصیتی داشته ؟ حالا میخواد دفاع بکنه ؟ چرا سال 78 از دانشجوها حمایت نکرد ؟ چرا اون روزا ساکت بود پس ؟ وعده سر خرمن دادن آسونه .
این که تعدد زوجات رو رد کرده خیلی کار شاقیه ؟ مگه بقیه اینو تائید میکنن ؟ مثلا اصولگراها میان تو تلویزیون میگن تعدد زوجات خوبه ؟ احمدی نژاد مثلا موافق تعدد زوجاته ؟ یا اساس حکومت روی تعدد زوجاته که کروبی باهاش میخواد مقابله بکنه ؟ واقعا درد ما ایناس ؟؟ آخه چقدر ساده اید بابا ؟
یا وزیر زن خیلی مهمه ؟ واقعا مشکل مدیریتی و ساختاری مملکت ما به خاطر نداشتن وزیر زنه ؟ اگه وزیر زن داشته باشیم اینجا دیگه میشه بهشت ؟؟!!
جواب حجاب اختیاری و اجباری رو هم نداد که ؟ حالا مثلا چی؟ مثلا ججاب رو آزاد میکنه ؟!!!؟؟ کروبی؟!! میتونه ؟؟؟ میشه ؟؟؟ که چی حالا ؟؟ آخه بابا یه چیزی بگین بگنجه .
میخواین ازش تعریف کنین تعریف کنین ، اما نگین خط قرمز هار رو رد کرد . یعنی خط قرمز ها ایناس فقط ؟ بابا شعور و سطح فکر مردم ما بالاتر از این حرفا و وعده های عوامانه است به خدا ..
چقدر مطالبات ما نسبت به دوره خاتمی پسرفت داشته واقعا !؟ چی بود . . .چی شد . ..
اگه کرباسچی 2 کلمه از شکنجه شهردارا حرف زده این عبور از خط قرمزه ؟ مگه کرباسچی100 برابر این حرفارو تو دادگاه نزد؟ مگه تمام دادگاه از تلویزیون پخش نشد ؟ اون خط قرمز نبود ؟
تمام حرفاش و هرچی به محسنی اژه ای گفت و حتی نقل روایتی که حاج احمد بهش پول داده بوده کاربکنه ( که کلی هم سروصداکرد ) ، مگه بطور کامل از تلویزیون پخش نشد؟ حالا 2 کلمه حرف زده این شد عبور کروبی از خط قرمز ؟ که دارین سرودست میشکنین و از خود بیخود شدین ؟
اصلا همون روزا چرا آقای کروبی صداش در نیومد ؟ اینکه شهردارا رفتن پیش کروبی ، کروبی هم گریه کرده چه خاصیتی داشته ؟ حالا میخواد دفاع بکنه ؟ چرا سال 78 از دانشجوها حمایت نکرد ؟ چرا اون روزا ساکت بود پس ؟ وعده سر خرمن دادن آسونه .
این که تعدد زوجات رو رد کرده خیلی کار شاقیه ؟ مگه بقیه اینو تائید میکنن ؟ مثلا اصولگراها میان تو تلویزیون میگن تعدد زوجات خوبه ؟ احمدی نژاد مثلا موافق تعدد زوجاته ؟ یا اساس حکومت روی تعدد زوجاته که کروبی باهاش میخواد مقابله بکنه ؟ واقعا درد ما ایناس ؟؟ آخه چقدر ساده اید بابا ؟
یا وزیر زن خیلی مهمه ؟ واقعا مشکل مدیریتی و ساختاری مملکت ما به خاطر نداشتن وزیر زنه ؟ اگه وزیر زن داشته باشیم اینجا دیگه میشه بهشت ؟؟!!
جواب حجاب اختیاری و اجباری رو هم نداد که ؟ حالا مثلا چی؟ مثلا ججاب رو آزاد میکنه ؟!!!؟؟ کروبی؟!! میتونه ؟؟؟ میشه ؟؟؟ که چی حالا ؟؟ آخه بابا یه چیزی بگین بگنجه .
میخواین ازش تعریف کنین تعریف کنین ، اما نگین خط قرمز هار رو رد کرد . یعنی خط قرمز ها ایناس فقط ؟ بابا شعور و سطح فکر مردم ما بالاتر از این حرفا و وعده های عوامانه است به خدا ..
چقدر مطالبات ما نسبت به دوره خاتمی پسرفت داشته واقعا !؟ چی بود . . .چی شد . ..
اشتراک در:
پستها (Atom)